چین میانجی روابط ایران و عربستان است

جیای برگشت، برای لحظه ای، به روزهای نیمه دوم اواخر سال 2015، آخرین باری که عربستان سعودی و ایران روابط دیپلماتیک داشتند. آنها در سوریه، جایی که از طرف های مخالف در جنگ داخلی علیه بشار اسد حمایت کردند، و در یمن، که بیشتر آنها به دست حوثی ها، یک گروه شورشی شیعه، افتاده بود، اختلاف داشتند. ایران از گزارش هایی مبنی بر تجاوز جنسی توسط پلیس سعودی به زائران جوان ایرانی در فرودگاه جده خشمگین بود. چهار سال پیش از آن، آمریکا ایران را به توطئه برای ترور سفیر پادشاهی در واشنگتن متهم کرده بود.

به این داستان گوش کن
از صدا و پادکست بیشتر لذت ببرید iOS یا اندروید.

مرورگر شما پشتیبانی نمی کند

سپس، یک روز پس از تغییر تقویم به سال 2016، عربستان سعودی نمر النمر، روحانی مخالف شیعه را اعدام کرد. اغتشاشگران در ایران، دفاتر دیپلماتیک عربستان سعودی در تهران، پایتخت و مشهد مقدس را غارت کردند. پادشاهی به سرعت روابط خود را با جمهوری اسلامی قطع کرد.

در 10 مارس دو دشمن قدیمی به طور ناگهانی به توافق رسیدند که به جدایی هفت ساله خود پایان دهند. این معامله به سوژه تیترهای هیجان انگیز در خاورمیانه و آمریکا تبدیل شد. برای اولی، به نظر می رسید که نشان دهنده پایان یک جنگ نیابتی طولانی مدت و ویرانگر است. دومی کمتر به این موضوع علاقه مند بود تا محل برگزاری: این قرارداد نه در یک پایتخت منطقه بلکه در چین امضا شد، کشوری که تاکنون نقش مهمی در دیپلماسی آشفته خاورمیانه ایفا نکرده بود.

هر دو واکنش کمی بیش از حد هیجان انگیز بود. این قرارداد معاملاتی بود، نه تحولی. این دو مانند قبل از سال 2016 در خنجرهای کشیده خواهند ماند. مشارکت چین جالب‌تر است، اما هنوز هم اغراق‌آمیز است: معامله در دامان خود افتاد. ایران و عربستان سعودی دلایل خوبی برای تمجید از نقش این کشور دارند. اما بعید است که به یک صلح‌ساز جدید منطقه‌ای تبدیل شود.

عربستان سعودی و ایران سال ها در مورد آشتی صحبت کرده اند. چنین مذاکراتی در ماه‌های اخیر فوریت جدیدی پیدا کرده است، عمدتاً به این دلیل که هر دو کشور خسته شده‌اند. سعودی‌ها در یک دهه گذشته، چه در تلاش برای سرنگونی اسد و چه برای سرنگونی حوثی‌ها، در بازی‌های اصلی سیاست خارجی خود شکست خورده‌اند. پیروزی ایران، اگر یکی بود، پیروز بود: در خارج از کشور موفق است اما در داخل می جوشد، زیرا جوانان علیه اقتصاد در حال سقوط و دیکتاتوری فاسد خشمگین می شوند.

اولویت عربستان سعودی بیرون کشیدن خود از جنگ خود در یمن است که در مارس 2015 آغاز شد. پس از گذشت هشت سال و صدها هزار کشته، حوثی ها هنوز بخش اعظم کشور را تحت کنترل دارند و جنگ تنها آنها را به ایران نزدیکتر کرده است. آخوندها اکنون اسلحه، پول و آموزش به حوثی ها می دهند.

سعودی‌ها مشتاق هستند با حوثی‌ها به توافقی برسند که در ازای پایان دادن به حملات موشکی و پهپادی فرامرزی، این گروه را در قدرت باقی بگذارد. آنها ماه ها از ایران می خواستند که حوثی ها را تحت فشار قرار دهد تا بپذیرند. بنابراین توافق عربستان و ایران ممکن است پیش‌بینی یک توافق جداگانه در یمن باشد. این به درگیری پایان نمی دهد، جنگی که قبل از مداخله ائتلاف به رهبری عربستان یک جنگ داخلی بود. اما این امر به پادشاهی یک خروجی ساده ارائه می دهد.

این توافق همچنین می‌تواند پیامدهایی برای ایران اینترنشنال، یک کانال تلویزیونی ماهواره‌ای که در لندن در سال 2017 تأسیس شد و انتقادهای بی‌امان از رژیم ایران را پخش می‌کند، داشته باشد. سران آن هرگونه ارتباط مستقیم با دولت عربستان را رد می کنند. با این وجود، دولت ایران از عربستان سعودی خواسته است که این کانال را مهار کند.

این مطالبات زمانی افزایش یافت که اعتراضات خیابانی در ماه سپتامبر ایران را فرا گرفت. رژیم ایران همچنین شروع به تهدید روزنامه نگاران شاغل در ایران اینترنشنال کرد. ماه گذشته این کانال گفت که پخش خود را به واشنگتن منتقل می کند.

هیچ یک از اینها خبر از دوران دوستی عربستان سعودی و ایران نمی دهد. اختلافات ایدئولوژیک آنها به انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 برمی گردد. سعودی ها همچنان نگران برنامه های هسته ای و موشکی بالستیک ایران و شبکه نیابتی آن در کشورهای عربی خواهند بود. ایران، به نوبه خود، همچنان شاهد دست عربستان در ناآرامی های داخلی (خودآزاری) خود خواهد بود.

با این حال، این معاهده ممکن است احتمال داغ شدن جنگ سرد را کاهش دهد. امارات متحده عربی (امارات متحده عربی) به نتیجه مشابهی رسیده است. سال گذشته روابط خود را با ایران به طور کامل احیا کرد و پس از حمله به مأموریت‌های سعودی در سال 2016، آنها را کاهش داد. امارات متحده عربی از حملات پهپادهای سال گذشته به ابوظبی، پایتخت آن، عصبانی بود و نگران بود که ممکن است با حمله احتمالی اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای ایران با انتقام‌جویی مواجه شود.

در آمریکااین نکات فرعی به نظر می رسند. تمرکز بر کشوری بود که میانجی این معامله بود، نه امضاکنندگان. مایکل سینگ از مؤسسه سیاست صلح خاور نزدیک واشنگتن، یک اندیشکده، در توییتی نوشت: «دیدن نقش چین در اینجا دل هیچ‌یک از واشنگتن را گرم نمی‌کند.

این یک تغییر غیرقابل انکار در نقش چین است. در سال 2021 وانگ یی، وزیر امور خارجه وقت، «طرح پنج ماده‌ای» را برای صلح خاورمیانه پیشنهاد کرد که مملو از شعارهای پیش پا افتاده مانند «حمایت از احترام متقابل» و «حمایت از برابری و عدالت» بود. این سخنان توخالی میزان دیپلماسی چین در منطقه بود. اکنون چین نقش عمومی تری را ایفا کرده است.

با این حال، هشدارها در دستور کار هستند. بیشتر دیپلماسی ها نه در چین بلکه در عراق و عمان با تشویق آمریکا انجام شد. چین صرفاً کمک کرد که توافق در خط پایان پیش برود. و سخت است که ببینیم چین چگونه می تواند این ترفند را تکرار کند. این کشور با ظرافت انگشت خود را در باتلاق صلح اسرائیل و فلسطین فرو برده است، اما هیچ کس انتظار ندارد که خیلی دورتر از این راه بیفتد.

هم ایران و هم عربستان سعودی دلایلی برای نقش آفرینی چین دارند. در سال 2021، ایرانی ها یک “مشارکت استراتژیک” 25 ساله با چین امضا کردند. ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور، از هموطنانش می خواهد که روابط اقتصادی با پادشاهی میانه را جایگزینی برای روابط با غرب بدانند. در مورد سعودی ها، آنها میزبان شی جین پینگ در یک نشست بزرگ در ماه دسامبر بودند. چین بزرگترین شریک تجاری آنها و بزرگترین خریدار صادرات نفت در جهان است. پس از دو سال سرد با آقای بایدن، یادآوری به آمریکایی‌ها که پادشاهی دوستان قدرتمند دیگری هم دارد، ضرری ندارد.

همه می‌توانند سود ببرند – حداقل مقداری. عربستان سعودی می تواند تنش ها را با یک همسایه بی رحم کاهش دهد. رژیم محافظه کار ایران می تواند به دیپلماسی باز نگاه کند. چین می تواند مدعی پیروزی دیپلماتیک شود. اما مسائل اساسی همچنان باقی است. این معامله بیشتر در مورد ادراک است تا واقعیت.