«نراست و روزی که قلب من خونریزی می کند،» هنرمند زیمبابوه ای وینکی دی در آلبوم جدید خود می خواند. «وقتی به فقرا و نیازمندان نگاه میکنم، همه چیز با حریصان از بین میرود.» به نظر می رسد که مقامات نگرانی او را قبول ندارند. ماه گذشته پلیس در اواسط اجرا به صحنه یورش برد و کنسرت او را تعطیل کرد.
گاهی اوقات خوانندگان بهتر از اقتصاددانان کار خود را در شرح نابرابری آفریقا انجام می دهند. با داده های تکه تکه، معیارهای توزیع درآمد مدت هاست که چیزی بیش از حدس و گمان نبوده است. اما محققان شروع به بررسی مه آماری و کشف شواهد جدیدی در مورد نابرابری – گذشته و حال کردهاند. آنها قارهای را توصیف میکنند که در برخی بخشها به طرز حیرتآوری نابرابر و در برخی دیگر بسیار کمتر است.
بیشتر دادهها از نظرسنجیهای خانوارها به دست میآیند، که تمایل دارند میزان نابرابری را کماهمیت جلوه دهند. یکی از دلایل این است که پرسشنامه ها اغلب از مردم می پرسند که چقدر مصرف می کنند، نه اینکه چقدر درآمد دارند – و ثروتمندان به ندرت تمام درآمد خود را خرج می کنند. مورد دیگر این است که افراد پردرآمد کمتر نمونه گیری می شوند. به عنوان مثال، برخی از نظرسنجی ها در ساحل عاج، ساکنان فرانسوی و لبنانی را کاملاً کنار گذاشته اند.
در مقاله ای که به تازگی منتشر شده است، آموری گتین و همکارانش در دانشکده اقتصاد پاریس شواهد مربوط به درآمد و مصرف را مقایسه می کنند، پاسخ های نظرسنجی را با سوابق مالیاتی بررسی می کنند، سپس اعداد خام را بر این اساس تنظیم می کنند. روش آنها مفروضات بزرگی را برای داده های پراکنده اعمال می کند، اما مقایسه آفریقا با سایر قاره ها را آسان تر می کند. اگر تخمین آنها درست باشد، آنگاه درآمد قبل از مالیات یک دهم آفریقایی 54 درصد درآمد ملی است. برای نیمه پایین فقط 9٪ است. نسبت بین این دو در آفریقا بیشتر از هر منطقه دیگری در جهان است.
به همان اندازه که تفاوت بین کشورهای آفریقایی قابل توجه است (نقشه را ببینید). آفریقای جنوبی، جایی که دهمین ثروتمند 65 درصد کیک را می بلعد، در یک لیگ خاص خود قرار دارد. نابرابری در بخشهای غربی و شمالی این قاره کاهش مییابد، جایی که افراد خوش شانس 45 درصد سهم دارند. در آن مکان ها، توزیع درآمد بیشتر شبیه آمریکا است تا برزیل. آنها هنوز نابرابر هستند، اما به سختی پرت جهانی هستند.
مقاله جدیدی توسط Ewout Frankema و Michiel de Haas، هر دو از دانشگاه Wageningen، و Marlous van Waijenburg از هاروارد، استدلال میکند که این تنوع از یک تاریخ پیچیده بیرون میآید. آنها استدلال می کنند که سه موج افزایش و کاهش نابرابری در آفریقا وجود داشته است که هر کدام با روش های مختلف انباشت ثروت مشخص می شوند. اولین، در قرن هفدهم، بر اساس برده داری و کنترل مسیرهای تجاری ساخته شد. یک طبقه جنگجو از فروش هموطنان آفریقایی خود به تجار اروپایی و عرب سود می برد.
موج دوم در طول قرن نوزدهم آغاز شد، زیرا کشورهای اروپایی بیشتر آفریقا را مستعمره کردند. به طور کلی، نابرابرترین کشورها کشورهایی بودند که بیشترین مهاجران را داشتند. در جنوب آفریقا، رژیمهای نژادپرست بخشهای وسیعی از زمین را دزدیدند و حکومت اقلیت سفیدپوست را تحمیل کردند. نابرابری همچنین در جاهایی که تولید کالاهای جدید به سرمایه زیادی نیاز داشت، مانند معادن عمیق طلا در آفریقای جنوبی، یا بر روی مزارع بود، افزایش یافت.
این سه نویسنده استدلال می کنند که موج سوم از دهه 1950 تا به امروز ادامه دارد. پس از استقلال، برخی از دولتها داراییهای اقلیتهای آسیایی و سفیدپوست کشورشان را تصاحب کردند، زمینها را مجدداً توزیع کردند یا سوسیالیسم را پایهگذاری کردند، که اغلب اثرات فاجعهباری بر رشد داشت. سپس در دهه 1980، کشورهای بیشتری به دنبال رشد به بازار آزاد روی آوردند و توسط بانک جهانی و صندوق بین المللی پول. اما سقوط کالا، پول موجود برای سیاستهای توزیع مجدد را کاهش داد. آزادسازی غالباً با فساد منفجر میشد، زیرا کسبوکارهای خصوصی یا درآمدهای نفتی توسط خودیها سرکوب میشدند.
عجیب است که این موج اخیر در نظرسنجیهای خانوارها که هیچ روند ثابتی در نابرابری در داخل کشورها از سال 1990 نشان نمیدهد، نشان داده نمیشود. یک احتمال این است که سیاستهایی که تمایل به افزایش نابرابری دارند با نیروهای یکسانسازی خنثی میشوند، مانند لغو کنترلهای قیمتی که کشاورزان را فقیر نگه میدارد. . برخی از دانشگاهیان استدلال میکنند که دوران جریان آزاد سرمایه، انبار کردن پول در بهشتهای مالیاتی را برای سرمایهداران آسانتر کرده است، جایی که درآمد حاصل از آن پنهان است. بر اساس یک برآورد، 30 درصد از ثروت مالی آفریقا در خارج از کشور نگهداری می شود.
اقتصاددانان توسعه عموماً بیشتر نگران فقر بوده اند تا نابرابری: غذا دادن به فقرا اغلب ضروری تر از شمارش قایق های تفریحی است. اما بسیاری اکنون متوجه شده اند که توزیع نیز اهمیت دارد. آگوستین فوسو از دانشگاه غنا معتقد است، اگرچه رشد اقتصادی بهترین راه برای کاهش فقر است، اما قدرت آن در کشورهای آفریقایی که نابرابری در آنها بالا است، کاهش می یابد.
دوستان من همه پورشه سوار می شوند
دولت های آفریقایی تا حد زیادی از جنگ بین دولتی اجتناب کرده اند. با اندکی نیاز به بسیج تودهای، نخبگان حاکم به ندرت مجبور به انجام آن نوع معاملههای بزرگ با شهروندانی شدهاند که دولتهای بازتوزیعکننده را در جاهای دیگر میسازند. به طور متوسط، دولت های آفریقایی مالیات هایی به ارزش تنها 16 درصد دریافت می کنند تولید ناخالص ملی. حدود نیمی از آن ناشی از عوارض بر کالاها و خدمات است که به طور یکسان بر دوش فقیر و غنی است. آیودله اودوسولا، اقتصاددان در این زمینه، خاطرنشان میکند که سیاستمداران اغلب سعی میکنند مالیات بیشتری را از کسبوکارهای کوچک کم کنند، حتی در شرایطی که برای تشویق سرمایهگذاری به شرکتهای چند ملیتی معافیت میدهند. سازمان ملل متحد برنامه توسعه
جریان های غیررسمی پول می تواند ثروت را دوباره توزیع کند. کارگران شهری پول را به روستا برگرداند. عابد به نیازمندان صدقه می دهند. سیاستمداران شغل و پول را در اختیار شبکه های متحدان قرار می دهند. به گفته محققان، در کشورهای کم درآمد، این نوع حمایت نسبت به برنامههای دولتی کمکهای اجتماعی آسیب بیشتری به فقر وارد میکند. ODI، یک اتاق فکر در لندن. اما تأثیر آن بر نابرابری کمرنگ است، زیرا ثروتمندان نسبت به فقرا وجوه خصوصی بیشتری دریافت میکنند.
هنجارهای اشتراک گذاری و دیدگاه های اجتماعی ممکن است در حال تکامل باشند. آبنزر اوبادار، جامعه شناس در شورای روابط خارجی، یک اندیشکده آمریکایی، می گوید: در بسیاری از جوامع آفریقایی این باور فراگیر وجود داشت که ثروت از منابع ماوراء طبیعی به دست می آید. این باورها گاهی اوقات نابرابری را کنترل می کنند، به این معنی که ثروتمندان از طریق همدستی با نیروهای شوم چنین شده اند. اما گسترش دین پنطیکاستی و «انجیل سعادت» آن، پول را به نعمتی از جانب خدا تبدیل کرده است و شکاف درآمدی را تأیید الهی می کند. سائوتی سول، یک گروه موسیقی کنیایی، از مومنانی که در تاکسیهای مشترک له شدهاند آواز میخواند، در حالی که کشیشها در آن سوار میشوند. بی ام وس گاهی اوقات یک غزل جذاب بیشتر از یک آمار می گوید. ■