آ قطعه اخیر تحقیقات نشان داد که از هر پنج نفر در بریتانیا، یک نفر از “میسوفونیا” رنج میبرد، وضعیتی که در آن صداهای خاص باعث ناراحتی نامتناسب آنها میشوند. اگر میتوانید به صحبتهای همسرتان در حال خوردن یک سیب گوش دهید و بلافاصله خواهان طلاق نباشید، مبتلا به میسوفونیا نیستید. اما ممکن است شرایط مشابه دیگری داشته باشید که محل کار، بستر مناسبی برای پرورش آن باشد. «Misergonia» (خلاصه محاورهای: خشم روی میز) نامی است که بدین وسیله به تحریک عمیق چشمگیر ناشی از جنبههای خاصی از زندگی اداری اطلاق میشود.
مانند میسوفونیا، صداها اغلب محرک بدخیم هستند. آزمایش روتین اعلام حریق نمونه ای از این موارد است. صدایی که به معنای واقعی کلمه نادیده گرفتن آن غیرممکن است فریاد می زند: «توجه لطفا، توجه لطفا». فریاد می زند: «این یک آزمایش است» و روشن می کند که توجه شما در واقع لازم نیست. صدای فریاد و سوراخ کردن پرده گوش بیشتر می شود. سپس، از همه تلخ تر، پیامی برای تشکر از توجه شما، معادل شنیداری زندان که از شما برای انتخاب آنها برای اقامت تشکر می کند. در پایان همه چیز، یک آتش سوزی رهایی شیرین خواهد بود.
صداهای دیگر به وضوح کمتر مزاحم هستند اما به همان اندازه آزاردهنده هستند. سر و صدای کلیک کردن کلیدها، موسیقی متن اتاقک ها در همه جا است. اما هر ادارهای سهم خود را از ضربدرهای صفحه کلید دارد، افرادی که به نظر میرسد هدفشان تولید سند نیست، بلکه تخریب تجهیزات قبل از ایجاد آن است.
تیکهای کلامی یکی دیگر از مشکلاتی است که برای مبتلایان به بدبختی وجود دارد. «این نکتهای است که قبلاً مطرح شده است»، بهطور عجیبی تعداد زیادی از مردم شروع به بیان نکتهای میکنند که قبلاً گفته شده است. چرا فقط نمی گویید “من برای وقت شما ارزشی قائل نیستم” و با آن کار نکرده اید؟
کم اهمیت آی تی شکست ها یک واقعیت زندگی اداری هستند، اما هنوز هم می توانند روح را ویران کنند. چاپگری که به طور مکرر گیر می کند. الزامات طراحی در چاپگر مذکور که به هر فلپ و سینی نیاز دارد باید یک بار قبل از راه اندازی مجدد کارها باز شود. هدفونی که هرگز کار نمی کند. یا موشی که در لحظه اشتباه تسلیم می شود. مکان نما شما دو سانتی متر از دکمه لغو نادیده گرفتن در تماس زوم فاصله دارد. وقتی نوبت صحبت کردن است، موس خود را به سمت آن حرکت میدهید و هیچ اتفاقی نمیافتد. شما آن را با شدت بیشتری به اطراف تکان می دهید، و هنوز پاسخی نمی دهید. یا نشانگر شما در کما است یا باتری تمام شده است. یکی از همکاران به طور مفید پیشنهاد می کند: “شما هنوز در حالت بی صدا هستید.” شخص دیگری این شکاف را پر می کند. آنها شروع می کنند: «این نکته ای است که قبلاً مطرح شده است…».
و سپس ایمیل پاسخ به همه وجود دارد. به اندازه کافی بی گناه شروع می شود، با کسی که برای مشکلی درخواست کمک می کند. در یک یا دو پاسخ میآید، و با احساس ناراحتی متوجه میشوید که کل شرکت بر اساس این درخواست کپی شده است. ناگهان یک بهمن. گویی هیچ چیز دیگری جز بررسی این یک سوال مهم نیست. مهلت ها به تعویق افتاده است. شیر در یخچال می رود. بازدیدکنندگان در پذیرش رها می شوند تا به دنبال غذا بگردند در حالی که اعضای کارکنان خود را وقف موضوع مورد نظر می کنند. پاسخ هایی به پاسخ ها و پاسخ هایی به پاسخ ها به پاسخ ها وجود دارد. این یک تاپیک نیست، این یک تاپیک است. به نظر می رسد همه به شدت از خود لذت می برند.
اما گروهی ساکت و رنج کشیده وجود دارد که هر پیام جدید به عنوان ضربه چکشی به آرامش آنها فرود می آید. چند دقیقه یک سازمان می تواند در مورد این مزخرفات بپرد؟ چرا متوقف نمی شود؟ و وقتی دور اولیه پاسخ ها به پایان رسید، آیا می توانید مطمئن باشید که واقعاً تمام شده است؟ همیشه این امکان وجود دارد که شخصی که از میز خود دور بوده است، انباشته شود و کل فراز را دوباره شروع کند.
کارگران انفرادی محرکهای خود را خواهند داشت، چیزهای ظاهراً کوچکی که نسبت به آنها بسیار حساس هستند. ممکن است شخصی باشد که هنوز متوجه نشده است که باید فردی را در Slack تگ کنید تا از پیامی مطلع شود. ممکن است درهای یک آسانسور شلوغ بسته شود، فقط برای اینکه بازویی وارد شود و صدایی برای پرسیدن «جا برای یکی دیگر؟» (اگر به اندازه یک مارموت بودید، بله.) ممکن است یک عطر بسیار سنگین یا حتی یک عطر سنگین تر باشد. ممکن است این روشی باشد که کسی اصرار دارد از کلمه “pivot” استفاده کند. رک و پوست کنده ممکن است هر چیزی باشد – به این معنی که برای برخی از همکاران شما ممکن است شما نیز باشید.
هیچ درمانی برای میسرگونیا وجود ندارد. محل کار مجموعه ای از افراد است که در مجاورت اجباری و مکرر قرار دارند، عادت ها، سر و صداها و ویژگی های خاص آنها برای برخی از همکاران به چیزی آشنا و برای دیگران به طور نامتناسبی تبدیل می شود. تنها راه این است که به خانه بروید، درب ورودی را پشت سر خود ببندید و دیگری را که در یک سیب فرو رفته است پیدا کنید.■
از بارتلبی، ستون نویس ما در مورد مدیریت و کار بیشتر بخوانید:
چرا عقب نشینی های شرکتی اینقدر زیاده روی می کنند؟ (25 اردیبهشت)
تنگنای مشاغل (18 مه)
چگونه با در نظر گرفتن مهارت های نرم تر استخدام کنیم (11 مه)
همچنین: چگونه ستون بارتلبی نام خود را گرفت