بنخست وزیر آنگلادششیخ حسینه، باسابقهترین رئیس دولت زن در جهان و یکی از مهمترین رهبران هر دو جنس است. در طول دو دهه ریاست جمهوری، او مدیریت کاهش فقر در کشور 170 میلیونی خود را بر عهده داشته است که به طور متوسط سالانه تامین می شود. تولید ناخالص ملی رشد 7 درصدی برای بیشتر آن زمان. این پیرمرد 75 ساله حزب خود یعنی لیگ عوامی را در سه نظرسنجی متوالی و در مجموع چهار رای به پیروزی رسانده است – یکی بیشتر از ایندیرا گاندی یا مارگارت تاچر. با انتخاباتی که در اوایل سال آینده برگزار می شود و انتظار می رود او در آن پیروز شود، اقتصاد دان در مصاحبه ای در سوئیت هتل ویرجینیای شمالی از او پرسید که چه جاه طلبی هایی برایش باقی مانده است.
او میگوید: «من میخواهم این کشور را به یک کشور توسعهیافته عاری از گرسنگی و فقر تبدیل کنم» و سپس ناگهان مسیر را عوض میکند. «میتوانی تصور کنی که پدرم را کشتند؟» او می پرسد، با اشاره به تاریخ تلخی که کار او را آغاز کرده و هنوز هم سایه می اندازد.
پدر او، اولین رئیس جمهور بنگلادش، شیخ مجیب الرحمن، چهار سال پس از جدایی خونین این کشور از پاکستان، در کودتای ارتش در سال 1975 ترور شد. هفده تن از بستگان نزدیک او – تقریباً همه به جز شیخ حسینه در اروپا در آن زمان – نیز به قتل رسیدند. «برادرم، مادرم، یک برادر دیگر را کشتند – فقط 10 ساله! دو خواهر شوهرم، تنها عمویم، معلول است.
مشاوران او این مصاحبه کننده را آماده کرده بودند تا در مورد آن تراژدی دیرینه بپرسد. او این کار را نکرده بود، اما شیخ حسینه به هر حال آن را مطرح می کند، همانطور که اغلب می کند. این نشان دهنده احساس بزرگ از دست دادن و سرنوشتی است که او از خود تراوش می کند – و بر اساس آن یک کیش شخصیتی تأثیرگذار ساخته است. پرتره بزرگی از شیخ مجیب، که توسط خدمه صد نفره او در سراسر جهان ترسیم شده است، به صندلی او تکیه داده است. سرش را به سمت آن تکان می دهد، انگار که مرد مقتول را وارد گفتگو می کند.
سوالی که بنگلادشی ها با آن روبرو هستند این است که آیا احساس نارضایتی رهبر آنها و استحقاق خاندان آنها به تهدیدی برای میراث او و آینده آنها تبدیل می شود؟ مصاحبه اطمینان اندکی ایجاد می کند.
هیچ سیاستمداری انتقاد را دوست ندارد. اما نخستوزیر با کوچکترین پیشنهادی میگوید که سابقه او ناقص است. و در پاسخ، تقریباً از همه دولتهای بنگلادش به جز دولت خود انتقادات شدیدی ارائه میکند. از او در مورد فساد پرسیده شد، او آن را به گردن دولت نظامی که جایگزین پدرش کرد، می اندازد، بانک جهانی را متهم به اختراع رسوایی اخیری می کند که ادعا می شود اعضای دولت او را درگیر کرده است، سپس ادعا می کند که مشکل وجود ندارد. شاید در سطح پایینی باشد، اما امروزه نه چندان. آنها جرات انجام این کار را دارند و من اقدام خواهم کرد!»
بنگلادش مدتهاست که بعد از افغانستان فاسدترین کشور آسیای جنوبی محسوب میشود. به لطف اقدامات طالبان، اکنون ممکن است فاسدترین باشد. برخی از پیوندهای آن نشانه دولت تک حزبی بالفعل است که شیخ حسینه، یکی از جاه طلبی های پدرش را برآورده کرده است.
قبل از انتخاب مجدد او در سال 2008، قدرت بارها بین اتحادیه و حزب ملیگرای بنگلادش تغییر کرد.BNP) توسط یک سلسله کاریزماتیک دیگر به نام خالده ضیا اداره می شود. در میان هیاهوی سیاسی، نهادهای کشور از جمله رسانه ها، پلیس و دادگاه ها تا حدی از استقلال برخوردار بودند. اکنون خانم ضیا در حصر خانگی به سر میبرد، فعالان حزب او تحت تعقیب قرار گرفتهاند، رسانهها تحت تعقیب قرار گرفتهاند و پلیس و دادگاهها تابع حزب شیخ حسینه هستند. تصادفی نیست، آنها دو تن از فاسدترین ارگان های کشور هستند.
انتخابات آینده این پیشنهاد را نخواهد داد bnp یک راه بازگشت اگرچه شیخ حسینه مدعی است که به رای آزاد متعهد است، اما می گوید که فقط یک «حزب سیاسی واقعی» باید اجازه رقابت داشته باشد – و مخالفان او با معیارها مطابقت ندارند.
او را متهم می کند BNP، که نیم قرن پیش تحت حاکمیت ارتش تشکیل شد و “به طور غیرقانونی توسط یک حاکم نظامی تشکیل شده بود”. او ادعا می کند که بزرگترین حزب اسلامگرای کشور، متحد سابق پاکستان، “تقریباً همه جنایتکاران جنگی” هستند. او گفت: «منظور ما این است که چنین حزبی وجود ندارد [apart from the League] چه کسی واقعاً می تواند در انتخابات شرکت کند.»
بنگلادش احتمالاً از برخی جهات از چنگ آهنین خود سود برده است. بدیهی است که نرخ رشد را افزایش نداده است، که سرعت بالایی را قبل از طلسم طولانی او در مقام ریاست جمهوری داشت و تا حد زیادی محصول عوامل از قبل موجود است: مانند صنعت پوشاک کشور و خدمات ارائه شده توسط نخبگان آن. NGOس با این حال، او سیاستهایی، از جمله سرمایهگذاری زیرساختی، اتخاذ کرده است که به حفظ رونق کمک کرده است، که ممکن است دولت ضعیفتر آن را حفظ نکرده باشد.
اما اقتدارگرایی بازدهی رو به کاهشی دارد. بنگلادش که بیش از حد به پوشاک متکی است، نیاز به توسعه صادرات جدید دارد، واقعیتی که دولت آن به سختی با آن دست و پنجه نرم می کند. (شیخ حسینه می گوید که به دنبال توسعه صنایع دستی و فرآوری مواد غذایی است – راه حلی ناکافی است.) بنگلادشی ها، مردمی مناقشه برانگیز، در برابر سخت گیری های او لجام گسیخته می کنند. چند صد نفر در بیرون از هتل تظاهرات کردند. گروه های حقوق بشر می گویند که انتخابات ممکن است خشونت آمیز باشد.
آمریکا ممکن است زمانی به شیخ حسینه هشدار داده باشد که اجازه دهد دموکراسی بنگلادشی نفس بکشد. اکنون عمدتاً نگران این است که او نباید چین را که دولتش برای سرمایه گذاری به دنبال آن است، در خود جای دهد. هند، جایی که او روابط شخصی نزدیکی دارد، دیدگاه مشابهی دارد. شیخ حسینه در تسکین هر سه ماهر به نظر می رسد، موفقیتی که او به عمل گرایی نسبت می دهد. روابط بین آمریکا و چین موضوع خودشان است. چرا باید دماغم را آنجا فرو کنم؟» با این حال، او به آمریکا دست زد، زیرا زمانی به خانم ضیا نزدیک بود. آنها می گویند کشور دموکراتیک هستند… اما در کشور ما این کار را انجام نمی دهند. چرا از من حمایت نمی کنند؟»
در واقع آنها انجام می دهند، اما شاید نباید. کار حماسی شیخ حسینه داستان شجاعت و استفاده بیرحمانه از قدرت بوده است، با برخی موفقیتهای سیاسی که او میتواند ادعا کند، و داستان رشد ملی که او نمیتواند، اما انجام میدهد. به سختی می توان دید که داستان چگونه پایان خوبی خواهد داشت. او به طور فزاینده ای اقتدارگرا و خشمگین می شود و همانطور که خودش تایید می کند برنامه ای برای بازنشستگی ندارد.
آخرین طرح دولت او چشم انداز 2041 نام دارد. او می پذیرد. اما در حالی که او به دهه سوم قدرت می پردازد، برنامه ریزی جانشین پروری در دستور کار نیست. چون اگر من آنجا نباشم، نمی دانم چه کسی به قدرت خواهد رسید.»■