Rاوبرت فیسک، که در تاریخ 30 اکتبر در دوبلین درگذشت ، در سن 74 سالگی ، یکی از تأثیرگذارترین خبرنگاران در خاورمیانه از زمان جنگ جهانی دوم بود. برای 30 سال گذشته او عمدتا برای مستقلروزنامه ای از مرکز بریتانیا با تیراژ و نفوذ روزافزون در خانه ، اما دامنه دسترسی وی فراتر از آن بود. روایت تلخ وی از قربانیان عرب و شرارت غربی ها (به ویژه آمریکایی ها و اسرائیلی ها) ، که اغلب با درخشش عالی ساخته می شود ، در سراسر منطقه طنین انداز می شود و در ستون روزنامه ها ، ایستگاه های رادیویی و دانشگاه ها در سراسر جهان ، آمریکا شامل می شود. بارها و بارها ، خبرنگاران غربی در قاهره ، دمشق یا بغداد مودبانه گوش می دادند ، زیرا Fisk-entertainados ، از دیپلمات ها و سیاستمداران گرفته تا رانندگان تاکسی و پیشخدمت های قهوه خانه ، با درایت آخرین متد اخلاقی آقای فیسک ، آنها را مجذوب خود می کرد.
آقای فیسک (در عکس) که در انگلستان در یک شهر کوچک بزرگ شد ، نشان روزنامه نگاری خود را برای بار، پوشش مشکلات در ایرلند شمالی ، جایی که مقامات انگلیس گزارش های او را بی جهت در مورد جمهوری جمهوری ایرلند مشتاق دانستند. وی بعداً ضمن داشتن پاسپورت انگلیس ، تابعیت ایرلند را گرفت. رئیس هیئت تحسین مرگ وی رئیس جمهور ایرلند بود.
برخی از اسکوپ های او جهانی بودند. در سال 1982 وی در میان اولین کسانی بود که وارد اردوگاه های پناهندگان فلسطینی در صبرا و شتیلا شد ، جایی که بیش از هزار نفر توسط شبه نظامیان لبنانی مورد قتل عام قرار گرفتند زیرا نیروهای اسرائیلی به طرف دیگر نگاه می کردند. در سال 1993 در سودان ، او اولین روزنامه نگار غربی شد که با اسامه بن لادن مصاحبه کرد ، و نوشت مقاله ای تحت عنوان: “جنگجوی ضد شوروی ارتش خود را در راه صلح قرار می دهد”. وی به آقای فیسک گفت ، “من یک مهندس ساخت و ساز و یک کشاورز هستم ، که قبل از اینکه رهبر القاعده قتل حدود 3000 نفر را در نیویورک در سال 2001 ترتیب دهد ، دو جلسه دیگر با وی ترتیب داد. در یک جلسه بن لادن ستایش کرد” آقای رابرت “به دلیل” بی طرف بودن “.
آقای فیسک که بیشتر اوقات در بیروت مستقر بود ، یک اپراتور کامل بود که از الجزایر و لیبی ، از طریق بالکان و ترکیه ، به سرزمینهای کردها و افغانها دور و دور می رفت. او حس واضحی از تاریخ را به پوشش خود تزریق کرد ، نشان داد که چرا بسیاری از مردم منطقه احساس خشم و تحقیر می کنند – و تمایل دارند که قدرتهای استعمار سابق ، و بیش از همه آمریکا و محافظان آن ، به ویژه اسرائیل را به دلیل مشکلات ناخوشایند آنها سرزنش کنند.
یکبار ، مدتی نگذشته بود که از حملات 11 سپتامبر گذشته ، او توسط پناهندگان افغان در پاکستان زشت شد. او نوشت ، “من فهمیدم” كه “وحشیگری آنها كاملاً محصول دیگران ما بود – ما كه مبارزه آنها را علیه روسها مسلح كرده بودیم و درد آنها را نادیده گرفتیم و از جنگ داخلی آنها خندیدیم و سپس آنها را مسلح كردیم و دوباره هزینه آنها را پرداخت كردیم. “جنگ برای تمدن” فقط چند مایل دورتر و سپس خانه های آنها را بمباران کرد و خانواده های آنها را از بین برد و آنها را “خسارت جانبی” خواند. “
شهرت وی در بین هم سن و سالانش کمتر گلگون بود. او یک رجز خوانی بود. همانطور که 15 سال پیش در یک بررسی نوشتیم ، “آقای فیسک سعی می کند داستان خاورمیانه را تعریف کند ، اما از گفتن داستان آقای فیسک کوتاه نمی رود.” او از خودخواهی برخوردار بود ، گرچه اخیراً به دلیل نرمش نگرش خود نسبت به بشار اسد ، دیکتاتور غرق در خون سوریه ، سرخ شده بود. او شایعات را به عنوان واقعیت تلقی کرد ، اگر متناسب با روایت او باشد: در سال 2004 او گزارش داد که آمریکایی ها مخفیانه صدام حسین را از زندان عراق به یک پایگاه آمریکایی در قطر روح داده اند.
خبرنگاران از طیف وسیعی از رسانه های شایسته و متنوع ایدئولوژی ها وی را به داستان پردازی متهم کرده اند. در شیوه گزارشگری او ، قصه ای بلند ، که به طور رنگارنگ در راستای منافع فرضی سلطان سلطان گفته می شد ، اغلب حقیقت واقعی را برهم می زد.
این مقاله در بخش چاپ خاورمیانه و آفریقا تحت عنوان “خشم در صفحه” چاپ شده است